حکم بن ابی العاص
حَکَمِ بْنِ اَبی الْعاص، ابومروان (د ح 31 ق/ 652 م)، از رجال مشهور بنیامیه. پدرش ابوالعاص، یکی از فرزندان امیة بن عبد شمس (نیای بزرگ بنیامیه) و مادرش رقیه، دختر حارث بن عبید از بنیمخزوم بود (کلبی، 38؛ بلاذری، 5/ 78- 89).
حکم در روزگار پیش از اسلام، همراه ابولهب و چند تن دیگر، که برای میگساری و خوشگذرانی در خانهای گرد میآمدند، در سرقت «غزال کعبه» برای خرید شراب شرکت داشت، اما به سبب پشتیبانی بنیامیه از وی، از مجازات رهید (ابنحبیب، المنمق، 59 بب ). او دوست و همنشین ابوجهل نیز بوده است (همان، 366، نیز نک : المحبر، 176). به روایتی، حکم پیش از ظهور اسلام، کاروان تجارتی به سوی حیره میبُرد (زبیر بن بکار، 403).
با ظهور اسلام، حکم که با پیامبر (ص) همسایه نیز بود (بلاذری، 5/ 126)، در زمرۀ دشمنان سرسخت اسلام قرارگرفت (ابناسحاق، 144؛ ابنسعد، 1/ 200-201؛ ابنحبیب، المنمق، 386؛ نیز نک : بلاذری، همانجا) و پیامبر (ص) را بهویژه با تقلید از رفتارهای آن حضرت، سخت آزار میداد و به همین سبب، بر اثر نفرین پیامبر (ص) به رعشه و لقوه دچار شد (زبیر بن بکار، 257؛ جاحظ، 275، 276؛ نیز نک : بلاذری، 5/ 126، 284-285؛ طبری، 10/ 58؛ ابن عبد البر، 1/ 359؛ راوندی، 1/ 168). همچنین به روایتی نه چندان قابل اعتماد، حکم پس از اطلاع از گرویدن عثمان بن عفان به اسلام، او را ملامت کرد و کوشید وی را منصرف کند (ابنسعد، 3/ 55؛ ابنشبه، 3/ 954). بااینهمه، مایۀ شگفتی است که در مآخذ موجود، نامی از حکم در پیکارهای دورۀ پیامبر (ص) به میان نیامده است.
حکم از جملۀ کسانی بود که در جریان فتح مکه به مسلمانان پیوست (بلاذری، 5/ 126، 284)، اما پس از مدتی، به دستور پیامبر (ص) ــ که ناخشنودی خویش را از وی آشکار میفرمود (جاحظ، 69) ــ ناچار شد همراه فرزندش مروان، به طائف رود (بلاذری، 5/ 80، 126، 284-285؛ نیز نک : ابن ابی حاتم، 1(2)/ 120؛ برای سبب طرد او، نک : بلاذری، همانجا؛ ابنقتیبه، 353؛ ابنعبدالبر، همانجا؛ ذهبی، 2/ 108).
به هر حال، حکم پس از وفات حضرت رسول (ص) نیز در طائف ماند و وساطت مکرر عثمان نزد ابوبکر و عمر برای بازگرداندن او سودی نداشت (بلاذری، 5/ 126-127؛ یعقوبی، 2/ 164)، اما عثمان در دورۀ خلافت خود حکم و مروان را به مدینه باز گرداند (بلاذری، ابنقتیبه، همانجاها؛ مسعودی، 3/ 78؛ نیز نک : ابناثیر، 2/ 34-35) و مالی هنگفت به حکم بخشید (ابن عبد ربه، 4/ 283؛ ابنقتیبه، همانجا). این موضوع خشم و انتقاد مسلمانان را برانگیخت، چندانکه عثمان ناچار شد آشکارا کار خود را به نحوی توجیه کند (برای تفصیل، نک : بلاذری، همانجا، نیز 285؛ طبری، 4/ 347، 399؛ ابن عبد ربه، 2/ 364). در سالها و سدههای بعد نیز، موضوع بازگرداندن حکم و مروان به عنوان طردشدگان پیامبر (ص)، از جمله مطاعن عثمان شمرده شد (مثلاً نک : طبری، 10/ 58؛ ابنرستم، 425-426؛ ابنحزم، الفصل، 4/ 234؛ ابن ابی الحدید، 15/ 239). گفتنی است که ابنتیمیه با تشکیک و بحث در صحت روایات حاکی از طرد حکم از سوی پیامبر (ص)، کوشیده است از عثمان دفاع کند (6/ 265 بب ).
حکم در حالی که بینایی خود را از دست داده بود (جاحظ، 362؛ ابنحبیب، المنمق، 404)، در دورۀ خلافت عثمان ــ احتمالاً 31 ق ــ در مدینه درگذشت (بلاذری، 5/ 127؛ ابناثیر، 2/ 35؛ نیز نک : ذهبی، همانجا؛ صفدی، 13/ 112؛ ابنحجر، 1/ 29). عثمان خود بر جسد او نماز گزارد و به دستور خلیفه، بر سر گور حکم خیمهای قرار داده شد (بلاذری، همانجا)، که این موضوع نیز انتقادهایی را از عثمان در پی آورد (نک : ابنسعد، 8/ 113؛ ابنحجر، همانجا).
حکم خانوادهای بزرگ داشت، شامل 20 فرزند پسر و 8 دختر (نک : ابنحزم، جمهرة ... ، 82)، اما مشهورترین فرزند او مروان، سرسلسلۀ خلیفگان اموی است (برای تفصیل، نک : ه د، بنیامیه).
مآخذ
ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1959 م؛ ابن ابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1959-1966 م؛ ابناثیر، علی، اسد الغابة، بولاق، 1285 ق؛ ابناسحاق، محمد، السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1978 م؛ ابنتیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، به کوشش محمد رشاد سالم، حجاز، 1406 ق/ 1986 م؛ ابنحبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق؛ همو، المنمق، بیروت، 1405 ق/ 1985 م؛ ابنحجر، علی، الاصابة، قاهره، 1328 ق؛ ابنحزم، علی، جمهرة انساب العرب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382 ق/ 1962 م؛ همو، الفصل، بیروت، 1975 م؛ ابنرستم طبری، محمد، المسترشد، به کوشش احمد محمودی، قم، مؤسسة الثقافة الاسلامیه؛ ابنسعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابنشبّه، محمد، تاریخ المدینة المنورة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، بیروت، 1410 ق/ 1990 م؛ ابن عبد البر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1960 م؛ ابن عبد ربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1359 ق/ 1940 م؛ ابنقتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، 1999 م؛ جاحظ، عمرو، البرصان و العرجان، به کوشش محمد مرسی خولی، بیروت، 1407 ق/ 1987 م؛ ذهبی، سیر؛ راوندی، سعید، الخرائج و الجرائح، قم، 1409 ق؛ زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، به کوشش سامی مکی عانی، بغداد، 1392 ق/ 1972 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد حجیری، ویسبادن، 1404 ق/ 1984 م؛ طبری، تاریخ؛ کلبی، هشام، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، 1407 ق/ 1987 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1966 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دار صادر.